به نام خدا
من در تو تنهایی خود را جستجو می كنم
چون تو نیز تنهایی همچون من
من چگونه بیاسایم
وقتی تو تنها و غمگینی
من چگونه سر به ابر نهم
وقتی تو به دریای غم سر مینهی
من چگونه باران شوم
وقتی تو تگرگی
دیشب اقاقی ها تو را بهانه میكردند
چه بگویم از درد دوری تو
آه كه چه تلخ است
كه تو اینگونه به زندگی بنگری
و من گریزان از این تفكر تو
نماندی و رفتی
ندیدی
نشنیدی
صدایی كه فریاد می زد
ما مثل هم هستیم
و تو رفتی
چه غمگین و چه تلخ
خنده دار اینجاست
چه زیبا یكدیگر را پیدا كردیم
اما تو مرا دست باد سپردی
به همین سادگی كه تو نفس میكشی
من پژمردم
تو ندیدی
بنگر ، تفكر كن
كجای این قصه ایم
كجای این تقدیر
چگونه به راحتی از نشانه ها می گذریم
بی آنكه لحظه ای درنگ كنیم
می دویم و می دویم ...
:: بازدید از این مطلب : 584
|
امتیاز مطلب : 160
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33