تویه ساحل رویه شنها قایقی به گل نشسته
یكی با چشمون گریون گوشه ایی تنها نشسته
نگاه پر اظطرابش به افق به بی نهایت
ساكته اما تو قلبش داره یه دنیا شكایت
تو چشاش حلقهء اشكه
تویه قلبش غم دنیا
منتظر به راه یاره تا بیاد امروز و فردا
باورش نمیشه عشق و همه دنیاش زیر آبه
تنها مونده تویه ساحل زندگی براش عذابه
تنهایی براش عذابه
خاطرات لب دریا دیگه از یادش نمیره
همه دنیاش زیر آب و خودش هم تو غم اسیره
دست بی رحم زمونه عشقش رو برده به دریا
حالا از خودش میپرسه میادش آیا و آیا!!!!!
عاشقی كه تنها باشه تویه دنیا نمیمونه
دل عاشق رو شكستن شده كاره این زمونه